تو آینه‌ی شفاف و زیبای منی؛ دوستت دارم و می‌بوسمت. یادت نرود که وقت برگشت از صحرای وهم انگیز ترس و تردید، برایمان روشنی، صداقت و آب زلال بیاوری و اجازه بدهی گاهی بساط زندگی را برداریم ببریم توی گردالی چشم‌هایت یا روی انحنای لب‌هایت پهن کنیم و از آنجا سرمست این تجربه‌ی عجیب و غریب شویم.


برچسب‌ها: نامه‌ها, هزار و یک شب
+ تاريخ دوشنبه ۱۴۰۴/۰۹/۱۷ساعت 21:0 نويسنده جادوگر |